سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند و با رحمت خود ما را در زمرهی بندگان نیکوکارت قرار ده.
دلیل وجود انسان در هستی چیست؟ :
با درس نوزدم از دروس مدارج السالکین با موضوع منازل ایاک نعبد و ایاک نستعین در خدمت شما هستیم.
گاه گاهی باید به این موضوع بازگردیم. شخصی در راهی بزرگ راه می رود. سپس به یک راه فرعی می رسد. گاه گاهی باید به راه اصلی برگردد. ما در مدارج و مراتب سالکین هستیم. در منازل ایاک نعبد و ایاک نستعین. بیان می کنیم که دلیل وجود انسان در زمین این است که خداوند را بپرستد. شما در این زندگی دنیایی وجود دارید تا خداوند را بپرستید. و تمام باورهای مومن از یک آیه یا یک حدیث صحیح سرچشمه می گیرد.
بالاترین مرتبه ی شما رسیدن به مرتبه ی بندگی خدا است:
خداوند می فرماید:
﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴾
﴿ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند ﴾
و بالاترین مرتبه ای که انسان به طور کلی به آن رسیده است: سدره المنتهی است که پیامبر به آن رسیده است. خداوند می فرماید:
﴿ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى ﴾
﴿ آنگاه به بنده اش آنچه را بايد وحى كند وحى فرمود ﴾
بالاترین مقامی که باید به آن برسید این است که بنده ی خدا باشید. و هر چقدر ایمان انسان ضعیف تر باشد مفاهیم بندگی نزد او کم اهمیت تر می شود. و هر چقدر ایمان او بیشتر شود مفاهیم بندگی نزد او والاتر می شود. بندگی این چیزی که ما می پنداریم نیست. حرکت هایی که انسان با وجود غفلت آن را انجام می دهد. بندگی یک برنامه ی کامل است. قلب عبادتی دارد. زبان عبادتی دارد. چشم و گوش و فکر و جسم عبادتی دارند. هر عضوی در جسم شما عبادتی دارد. و در هر زمان عبادت می کنند. و در هر شرایطی عبادتی دارند. و در مقام و جایگاهی عبادتی دارند. پس عبادت همیشه با انسان است. حتی در شادی ها و اندوه های وی با او است. حتی در سرگرمی هایش و حتی در خصوصی ترین روابطش عبادت وجود دارد.
دلیل عقب ماندن مسلمانان در این دوران چیست؟ :
اما مسلمانان وقتی ضعیف شدند اسلام را مسخ کردند و به عبادات آیینی محدود ساختند با اینکه هر آیه ای از قرآن مستلزم وجوب است.
مانعی ندارد که کتاب خداوند را بخوانیم و به آیه ای اشاره کنیم که دستوری داده یا از چیزی نهی کرده است؟ زیرا هر دستوری در قرآن خداوند مستلزم وجوب است و هر نهی در کتاب خداوند مستلزم خودداری کردن است. پس شما به عنوان یک مومن قوانین فراوان و متعددی دارید. و تمام فعالیت های زندگی و تمام اوقات شما و تمام جاها و زمان هایی که در آن هستید وتمام فعالیت های شما، را شامل می شود. عبادت یک برنامه ی کامل است. اما وقتی جاهایی که خوشمان می آید را می پذیریم و جاهایی که خوشمان نمی آید را رها می کنیم، در مرتبه ی آخر ملت ها قرار می گیریم.
از جمله عبادت های اندام و فعال ترین آن در تمام اوقات :
از جمله عبادت های اندام و فعال ترین آن در تمام اوقات این سخن است: هر کس سخن خود را نیز عمل خود بداند نجات می یابد.
فرمود: ( (وإنا لمؤاخذون بما نتكلم به؟ فقال: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ في النَّارِ على وُجُوهِهِمْ إِلاَّ حَصَائِدُ ألْسِنَتِهِمْ؟)) .
(( لا يستقيم إيمان عبد حتى يستقيم قلبه، ولا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه ))
فرمود: ((ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ في النَّارِ على وُجُوهِهِمْ إِلاَّ حَصَائِدُ ألْسِنَتِهِمْ؟))
(( آیا ما با حرف های خود مواخذه می شویم؟ فرمود: مادرت به عزایت بنشیند. آیا غیر از این است که مردم به خاطر نتیجه ی سخنان خود به صورت در میان آتش افکنده می شوند؟ ))
(( ایمان بنده ای درست نیست تا اینکه قلبش هدایت شود و قلب وی هدایت نمی شود مگر اینکه زبانش درست و پایبند گردد ))
فرمود: مادرت به عزایت بنشیند. آیا غیر از این است که مردم به خاطر نتیجه ی سخنان خود به صورت در میان آتش افکنده می شوند؟)) .
و برخی از دانشمندان آفات زبان را بیش از چهارده تا آفت کشنده دانسته اند. سخن چین وارد بهشت نمی شود و مسلمان با یک سادگی خنده دار گمان می کند که اگر گناهان کبیره را ترک کند نجات می یابد. می گوید: کسی را نکشتم و شراب ننوشیده ام و زنا نکرده ام و بیشتر افعال و سخنانی که انجام داده هلاک کننده است.
(( لا يدخل الجنّة قتّات ))
(( سخن چین وارد بهشت نمی شود))
یعنی سخن چین. نه قتل انجام داده و نه زنا کرده و نه شرب خمر داشته ولی حرف زده است.
(( وإنّ الرجل ليتكلّم بالكلمة لا يلقي لها بالاً, يهوي بها في جهنّم سبعين خريفًا))
(( انسان ممکن است سخنی بگوید و به آن اهمیتی ندهد و آن سخن وی را هفتاد سال در جهنم نگه دارد ))
عبادت علت وجود و راز وجود و هدف وجود ما است. خداوند ما را آفریده تا او را بپرستیم و اگر او را پرستیدیم با تقرب به او سعادتمند شده ایم. او تعالی ما را آفریده تا سعادتمندمان نماید:
به جز آنکه خداوند به او رحم کند. و برای همین دلیل آنان را آفریده است.
ما را آفریده تا با عبادت کردنش سعادتمندمان کند. عبادت، شناخت، اطاعت و سعادت است.
پس عبادات زبان بسیار است، نخستین عبادت زبان: گفتن شهادتین است و اگر به قرآن مراجعه کرده باشید خواهید دید که گفتن تنها کافی نیست. خداوند می فرماید:
﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
﴿ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست ﴾
این کلمه، کلمه ی توحید و نخستین کلمه ی اسلام است. معنایش این است که هیچ معبود به حقی جز خداوند متعال نیست. هیچ کسی در جهان به جز خداوند سزاوار پرستش نیست. و هیچ کس جز خداوند در جهان نیست که سزاوار بخشش جان باشد و به او روی آورید. و این معنای لا اله الا الله است. و هیچ بخشنده و ستاننده ای وجود ندارد. هیچ عزت دهنده و خوار کننده و روزی دهنده ای و هیچ گیرنده و دهنده ای و هیچ ارزش بخش و هیچ تحقیر کننده ای جز خداوند وجود ندارد. و این کلمه نخستین کلمه در اسلام است: لا اله الا الله و محمد رسول الله.
عبادت دوم این زبان: تلاوت قرآن است. قرآن کتاب نازل شده ی خداوند بر پیامبر است که آن را تلاوت کرده است. پس اگر شما آن را شبانه روز بخوانید عبادت می کنید، زیرا سخن خداوند است. تلاوت درست آن به خاطر این است که نماز شما درست باشد.
3-تلفظ اذکار واجب نماز که خداوند به پیامبرش دستور داده است :
و از دیگر عبادات زبان: بیان اذکار واجب در نماز است که خداوند به پیامبرش دستور داده است. و گفتن: الله اکبر، سمع الله لمن حمده، ربنا لک الحمد و الشکر و النمعة و الرضا، ربی لک السجود و انت الرب المعبود، این ها اذکاری است که پیامبر در نماز ذکر کرده و از لوازم نماز است. این ها عبادت های زبان نیز به شمار می رود. مانند تسبیح در رکوع و سجده و اعتدال و تشهد و تکبیر. اذکار نماز با تلاوت قرآن در نماز و گفتن شهادتین از عبادت های زبان و واجب است.
این پنج حکم مطالعه یک کتاب اصول سنتی دیگر است :
احکام با وجود اختلاف میان مذاهب، شامل واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام می باشد و از نظر برخی مذاهب فرض سپس واجب است و میان آن ها یک مرتبه تفاوت است بنابراین اول فرض و پس از آن واجب است. و فرض از واجب یک درجه بالاتر است.
اما در بقیه مذاهب واجب همان فرض است. پس به طور مختصر، واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام وجود دارد. شراب حرام است. خوک حرام است. اما نماز فرض است و اقامه سنت است. خوردن لوبیا مباح است. و پوشیدن لباس سفید، سبز، آبی، نشستن بر روی صندلی، یا زمین این ها مباح است. پس درباره ی مباح امر و نهی وجود ندارد. و انجام و عدم انجام آن مساوی است و مستحب بهتر است انجام شود. و واجب باید انجام شود. و مکروه بهتر است انجام نشود. و حرام نباید انجام شود. زندگی ما سراسر همین موارد است.
واجب، مستحب، مکروه، حرام، هر کاری یا چیزی در زندگی انسان و یا هر حرکتی یا رفتاری یا سخنی زیر عنوان یکی از این احکام پنج گانه قرار می گیرد. مومن پس از شناخت خداوند مهمترین کارش و اولویت وی: این است که امر و نهی را بشناسد. این مباح است، آن حلال است و این حرام و این مکروه و آن یکی مستحب است. پس واجب فرض است. زبان باید شهادتین را بگوید و فرض خواندن قرآن در نماز به شکل درست است تا نماز وی قبول شود و واجب این ذکرهایی است که پیامبر در نماز می خوانده است مانند تکبیر و تشهد و اذکار رکوع و سجود و... .
از واجبات زبان: پاسخ سلام دادن است. سلام گفتن سنت موکده است و اما پاسخ سلام دادن فرض و واجب است، خداوند می فرماید: ﴿ وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ﴾
﴿ و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتى] بهتر از آن درود گوييد يا همان را [در پاسخ] برگردانيد ﴾
پس پاسخ سلام از واجبات است.
2-امر به معروف و نهی از منکر :
و از واجبات زبان: امر به معروف و نهی از منکر است. و این فرض ششم است. بلکه این امت که خداوند آن را کرامت بخشیده و آن را بهترین امت برای مردم دانسته، علت بهترین بودنش: امر به معروف و نهی از منکر است، خداوند می فرماید:
﴿ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ﴾
﴿ شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده ايد به كار پسنديده فرمان مى دهيد و از كار ناپسند بازمى داريد و به خدا ايمان داريد ﴾
بنابراین تقریبا این فریضه در جهان اسلام ترک شده است. سکوت می کند، تعارف می کند. زشت نمی شمارد. اعلام بیزاری نمی کند. اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود این ترک سبب هلاکت این امت خواهد بود. دلیل: خداوند بنی اسرائیل را هلاک نمود زیرا از زشتی که مرتکب شدند، خودداری نمی کردند.
به خانه های مسلمانان بنگرید. گاهی دختر با بهترین آرایش وارد می شود. عمو به او سلام و خوش آمد می گوید و از وی پذیرایی می کند و او را می ستاید و از شیک بودنش تعریف می کند. به خروج غیر شرعی اش توجهی نمی کند. بنابراین:
وقتی خداوند نابود کردن گروهی را بخواهد فرشتگانش را برای نابودی اش می فرستد و اگر مردی نیکوکار در میان آنان باشد فرشته می گوید: در میان آنان مردی نیکوکار وجود دارد. می فرماید: از او شروع کنید!! زیرا وقتی کار زشتی می دیده، خم به ابرو نمی آورده است.
پس کسی که امر نمی کند و نهی نمی کند و زشت نمی شمارد نه با دست و نه با زبان و نه با دل و گویی از کار مردم خرسند است درحقیقت در گناه این مردم شریک است.
و آموزش به بیسواد: اگر کسی از شما بپرسد باید به او پاسخ دهید. اما اگر درباره ی چیزی پرسید که نمی دانید واجب نیست پاسخ دهید.
مردی با یاران رسول الله در سفر بود. وی احتلام شد. از یکی از آنان پرسید. وی پاسخ داد باید غسل کنی. وی غسل کرد و مرد. وقتی خبر به پیامبر رسید از فتوای آنان خشمگین شد، زیرا کافی بود تیمم کند. وقتی فتوا به غسل داده و زخم وی عفونت گرفته و مرده است ایشان بسیار خشمگین فرمود: او را کشتند.
اگر می دانی سخن بگو و در غیر این صورت ساکت باش و عبادت تو این است که سکوت کنی.
خداوند می فرماید:
﴿ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾
﴿ پس اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد ﴾
پس اهل ذکر چه کسانی اند؟ اهل وحی اند یعنی قرآن. پس دین همان وحی و قرآن و انسان در روی زمین است. و رحمت خداوند اقتضا می کند که آنان را آگاه سازد و راهنمایی کند و راه راست را به آنان نشان دهد. پس قرآن را برپیامبرش ناز کرد و دستور داد این قرآن را بیان کند و این تمام دین است. قرآن نازل شده. و سنت بیان شده. پس اهل ذکر چه کسانی اند؟ کسانی اند که سخن خداوند و سخن پیامبرش را بدانند. خداوند می فرماید:
﴿ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾
﴿ پس اگر نمیدانید از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد ﴾
4-و چیزی را که نمی دانی به خدا نسبت ندهی :
از واجبات زبان: این است که چیزی را بدون آگاهی به خداوند نسبت ندهید و این یکی از بزرگترین گناهان است.
خداوند عزوجل گناهان را بیان کرده و به شکل صعودی ترتیب بندی کرده است. پس گناه و دشمنی و فحشا و منکر و شرک و کفر را بیان کرده و بر رأس همه ی این ها گفته است: چیزی را به خدا نسبت دهید که نمی دانید.
اما غزالی گفته است: عوام اگر گناهان کبیره انجام دهند این آسان تر است از اینکه چیزی را که نمی دانند به خدا نسبت دهند.
پس در عقیده تقلیدی وجود ندارد. اگر خداوند عبادتی را از روی تقلید از بندگانش بپذیرد تمام فرقه های گمراه بر حق هستند. گناه پیروانشان چیست؟ کاری نکردند. عقیده ای آموخته اند و آن را پذیرفته اند. پس عقیده تنها با تحقیق پذیرفته است و آموختنی نیست. و شاید دلیل این هم این آیه باشد:
﴿ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ﴾
﴿ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست﴾
و علم مستلزم تحقیق، درس خواندان، دلیل، پژوهش و بررسی و... است.
برادری به من گفت: خیر توبه ام به یک راننده ی تاکسی بر می گردد. من شراب می نوشیدم. شیشه ای خریدم. در تابستان سوار خودرویی شدم. ترافیک بسیار شدید بود. وقتی راننده شراب را در دستان من دید خودرو را نگه داشت و مرا پیاده کرد. و یک ساعت در همین حالت ماندم و توبه کردم.
این نمونه ای از امر به معروف است :
داستانی جالب شنیدم: راننده ی یک تاکسی در خط بیروت با یک پسر و دختر جوان برخورد می کند که به مقصد دمشق با او همراه می شوند. سپس از وی می خواهند منتظر بماند تا کسی با یک چمدان بیاید. راننده مدتی طولانی منتظر می ماند. اما حوصله اش به سر می آید. مردی هشتاد یا هفتاد ساله می آید. چمدانی روی سرش حمل می کند. جوان آن را می گیرد و مشتی بر سینه اش می کوبد. و می گوید: چرا دیر آمدی؟ راننده متوجه نشد. پس از چندین کیلومتر زن به همسرش می گوید: چرا پدرت را زدی؟ راننده ایستاد! به او گفت: آیا او پدر تو بود؟ گفت: بله. راننده گفت: همینجا پیاده شو. این امر به معروف است. اگر سخنی اشتباه گفتی و تمام مردم پاسخ تو را دادند در آن زمان چیزی نمی گویی یا اشتباه عمل می کنی.
شخصی به من گفت: راننده ی اتوبوسی بسیار منحرف بود. ترانه های جلف گوش می داد. زنی محجبه ایستاد و با وجود پنجاه مرد در اتوبوس، گفت: این ترانه را در خانه ات گوش کن. این اتوبوس مال تو نیست. این اتوبوس مال تمام این مسافران است. خجالت بکش! و یکی دیگر دین را دشنام می دهد و همه ساکت اند. و کارزشت انجام می دهد و همه ساکت اند. بنابراین کسانی که از زشتی باز نمی دارند سزاوار عذاب خداوندند. پس امر به معروف و نهی از منکر واجب است. انجام ندادن آن مایه ی هلاکت آنان است و سخنی بی اساس می گویند: جنازه را همراهی کن و ولی ازدواج نکن. بزرگترین شفاعت شفاعت ازدواج است. بنابراین آدا و رسومی داریم که هیچ ربطی به دین ندارد.
5-راهنمایی گمراه، گواهی دادن و راستگویی :
راهنمایی گمراه و دادن گواهی از وظایف واجب زبان است. اگر سوار خودرویی باشید و راننده با سرعتی منظم از سمت راست براند و کودکی جلوی او بپرد و بمیرد و شما تنها شاهد باشید به خدا اگر با راننده به دادگاه نروید و کارتان را یکی دو روز تعطیل نکنید و این راننده را از مجازات شدید نجات ندهید یا از جریمه نرهانید، شما مومن نیستید. نگویید: دو روز کارم را تعطیل خواهم کرد.
یک ساعت عدالت داشتن بهتر از هشتاد سال عبادت کردن است.
بنابراین گفته اند: سنگی به درگاه خداوند شکایت کرد وگفت: ای خدا، پنجاه سال تو را پرستیدم و تو مرا در دستشویی قرار دادی؟ خداوند می فرماید: ای سنگ ادب داشته باش، چراکه تو را در مجلس یک قاضی ظالم قرار نداده ام.
و داستان در اینجا نمادین است. اگر سنگ در دستشویی باشد بهتر از آن مجلس است پس امر به معروف و نهی از منکر و آگاه کردن نادان و راهنمایی گمراه و شهادت درست دادن و راستگویی تمام این ها واجب است.
اما مستحبات: تلاوت قرآن، تلاوت واجب در نماز فرض به شکل درست می باشد، اما مستحب این است که قرآن بخوانید. و همواره خداوند را یاد کنید. چراکه خداوند می فرماید:
﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را ياد كنيد يادى بسيار ﴾
و مذاکره در علم سودمند و نمونه آن: ذکر خداوند و دعوت به سوی او و شنیدن مسائل علمی و تلاوت قرآن و همه ی این موارد به ذکر مربوط می شود.
از ابی درداء روایت شده که گفته است: ((قال رسول الله -صلى الله عليه وسلم-: ألا أنبئكم بخير أعمالكم، وأزكاها عند مليككم، وأرفعها في درجاتكم، وخير لكم من إنفاق الذهب والورق، وخير لكم من أن تلقوا أعداءكم فتضربوا أعناقهم؟ قالوا: بلى, قال: ذكر الله)).
((رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا شما از بهترین عمل شما و پاکیزه ترین آن نزد خدایتان و دارای بالاترین درجه آگاه کنم که از انفاق طلا و نقره بهتر است و از این که دشمنانتان را به زمین زده و گردنشان را بزنید نیز بهتر است؟ گفتند: آری، فرمود: ذکر خدا ))
از جمله حرام هایی که زبان مرتکب می شود :
1-بر زبان آوردن چیزی که خدا و رسولش نمی پسندند :
اما آنچه برای زبان حرام است سخن گفتن درباره ی چیزهایی است که خداوند و رسولش آن را نمی پسندند.
غیبت و نیز سخن چینی و پارتی بازی و بین مومنان را بر هم زدن و مسخره کردن و دروغ
گفتن خداوند را خشمگین می کند. و هر چیزی که خداوند را خشمگین کند مانند ناسزا، نگاه به نامحرم، و سخن از بدعت گفتن بر عکس رسال خداوند و پیامبرش به گونه ای که اصل و اساسی در کتاب و سنت نداشته باشد آن ترویج داده و بیان کنیم و بدعت نماییم و دعوت کردن به این چیزها حرام است. و حتی تقویت کردن و تحسین کردن آن نیز حرام است. کسی ادعای غیب دان بودن می کند و کف بینی می کند و فنجان می خواند و برج های آسمان را احضار می کند و این ها همه حرام است. پس حرف زدن از آن و دعوت کردن به آن و ترویج و تحسین آن حرام است.
از عبد الله بن مسعود روایت است که گفت: ((من أتى كاهنا أو ساحرا فصدقه بما يقول, فقد كفر بما أنزل على محمد))
(( هر کس نزد کاهن یا جادوگری برود و او را باور داشته باشد در حقیقت به آنچه بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است ))
2-سخن از بدعت هایی که خداوند دستور نداده است :
از جمله حرام ها: سخن گفتن از بدعت هایی که خداوند برای آن ارزشی نگذاشته است، مثلا بگوید: فلانی جادو را باطل می کند. و فلانی زن وشوهر را به یکدیگر می رساند. و این شیخ مثلا روزی می دهد. تمام این ها باطل است. خداوند متعال می فرماید:
﴿ قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلَا ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ﴾
﴿ بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم ﴾
وقتی پیامبر علیه الصلاة و السلام برای خودش نفع و زیانی نداشته است ما که باشیم؟ و چه قدرتی داریم که ادعای چیزی کنیم که از آن ما نیست؟
و قذف این است که زنی را که زانی نیست به زنا متهم کنید.
انواع قذف وجود دارد. مثلا نام زنی را بدون هیچ سخنی بیان کند. این نوعی قذف است. و گاهی با حرکات صورت و ابرو بیان می شود. می گوید: فلانی دین دار است! او چیزی در دست دارد! این ها قذف است.
در روایت آمده است: تهمت به زن شوهر دار عمل صد سال را از بین می برد.
و این ها از گناهان کبیره زبان است. هم چنین دشنام مسلمان. می گوید: این دزد است. آیا تو مطمئنی؟.
زنی جنازه ای را می شست. ناگهان دستش به پوست این جنازه چسبید و پس از تلاش فراوان نتوانست دست خودش را از پوست جدا کند. گفتند: چاره چیست؟ آیا بخشی از پوست این میت را ببریم یا دست این مرده شو را قطع کنیم؟
گفته می شود این داستان در زمان امام مالک، امام دارالهجره اتفاق افتاد. امام مالک گفت: شاید این مرده شو این جنازه را به زنا متهم کرده است. وی را هشتاد ضربه شلاق بزنید. پس از آن دست آن مرده شو جدا شد. آن زن متهم نیز همان جنازه بود.
همه می دانید که: تهمت به زن شوهردار هشتاد تازیانه دارد و همین حکم برای مرد نیز وحجود دارد اگر کسی مردی را متهم به زنا کند هشتاد تازیه باید به وی زده شود.
پس قذف زن شوهردار، دشنام مسلمان و آزار زبانی مانند دشنام و ناسزا از گناهان کبیره است. و مومن دروغ نمی گوید.
ابن عدی از سعد ابن ابی وقاص از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرمود: ((يطبع المؤمن على كل شيء إلا الخيانة والكذب))
(( مومن هر کاری می کند به جز خیانت و دروغ))
و تهمت زدن است که حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهد.
شخصی به من گفت که مرتکب خلافی شده بود و دنبال شاهدی می گشت که ثابت کند آن خلاف اتفاق نیفتاده است و از حکم به دو ماه زندان نجات پیدا کند. دنبال شاهدی گشت. شاهد پنج هزار از وی طلب کرد گفت: من ندیدم چه کرده ای و بهای شهادت ناروا را می خواهم. وقتی وارد دادگاه شد و قرآن را دید گفت: الآن ده هزار می خواهم زیرا بهای سوگند است!.
شهادت دروغ و نیز دروغ و آزار زبانی مسلمان و دشنام دادن وی و نیز تهمت به زن شوهردار و سخن از بدعت ها گفتن و تشویق به آن و ترویج و تحسین آن در مقابل مردم و سخن درباره ی خدا بدون علم حرام است. می گویید: خداوند انسان را کافر آفریده است. و او را تا ابد در آتش خواهد افکند. این سخن خداوند را چگونه تفسیر می کنید:
﴿ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لِيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ ﴾
﴿ تا طنابى به سوى سقف كشد [و خود را حلقآويز كند] سپس [آن را] ببر د آنگاه بنگرد كه آيا نيرنگش چيزى را كه مايه خشم او شده از ميان خواهد برد ﴾
این دعوتی است که اساس آن نادانی است، خداوند می فرماید:
﴿ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾
﴿ بگو قطعا خدا به كار زشت فرمان نمى دهد آيا چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت مى دهيد ﴾
گاهی به جبرگرایی دعوت می کنند. و جبرگرایی یعنی اینکه انسان در تمام اعمال خود مجبور است. خداوند کسی را مجبور به گناه نمی کند و چیزی را بر انسان نمی نویسد. نادان تصور می کند که خداوند کافر را کافر آفریده و کفر وی را مقدر کرده و گناه و نافرمانی را نیز برای وی مقدر فرموده و او را برای همیشه در آتش می افکند. و هر کای بخواهد می کند. این یکی از بدترین حرام های زبانی است که چیزی را به خدا نسبت دهید که نمی دانید. و این به شدت حرام است.
سخن مکروه چیزی است که ترک آن بهتر است.
مثلا می گوید: چقدر در ماه می گیری؟ راضی کننده است. می گوید: کم است:
ترک چیزهایی که به انسان ربطی ندارد، از نشانه های خوب مسلمانی او است.
چرا طلاق داد؟ دلیل چیست؟ سوال پشت سوال. کجا زندگی می کنی؟ اجاره نشینی یا ملکی؟ و آیا این سفر ساحتی است؟
ترک چیزهایی که به انسان ربطی ندارد، از نشانه های خوب مسلمانی او است.
و خوش به حال کسی که عیوب خودش وی را از مردم باز می دارد.
سخنی مورد اختلاف علما در میان علما وجود دارد که گفتن یا نگفتنش تفاوتی ندارد. این سخن ربطی به اطاعت و نافرمانی ندارد. مثب اینکه بگوییم: این رنگ مناسب این خانه نیست. اگر بگویی مناسب است اجاره نمی شود و اگر بگویی مناسب نیست گناه نمی کنی. سخنی که اطاعت یا نافرمانی محسوب نمی شود. این ها عبادت های زبان است.
و بای بدانیم که هر عضو و اندامی در انسان عبادتی دارد. و مومن راستین همیشه از خودش می پرسد: حکم شرع در این باره چیست؟ و مومن پس از شناخت خداوند تمام هم و غم وی این است که او را اطاعت کند. و اطاعت نیاز به شناخت امر و نهی است. بنابراین شناخت روش الهی و امر و نهی او اصلی اساسی در دین است.